سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به مردى که از او خواست تا پندش دهد فرمود : ] از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بى آنکه کارى سازد ، و به آرزوى دراز توبه را واپس اندازد . در باره دنیا چون زاهدان سخن گوید ، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید . اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود ، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است ، و از آنچه مانده فزونى را خواهان . از کار بد باز مى‏دارد ، و خود باز نمى‏ایستد ، و بدانچه خود نمى‏کند فرمان مى‏دهد . نیکوان را دوست مى‏دارد ، و کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن مى‏دارد ، و خود از آنان یکى است . مرگ را خوش نمى‏دارد ، چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در کارست . اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانى است ، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى . چون عافیت یابد به خود بالان است ، و چون گرفتار بلا شود نومید و نالان . اگر بلایى بدو رسد ، به زارى خدا را خواند ، و اگر امیدى یابد مغرور روى برگرداند . در آنچه در باره آن به گمان است ، هواى نفس خویش را به فرمان است ، و در باره آنچه یقین دارد در چیرگى بر نفس ناتوان . از کمتر گناه خود بر دیگرى ترسان است ، و بیشتر از پاداش کرده او را براى خود بیوسان . اگر بى نیاز شود سرمست گردد و مغرور ، و اگر مستمند شود مأیوس و سست و رنجور ، چون کار کند در کار کوتاه است و چون بخواهد بسیار خواه است . چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدّم سازد ، و توبه را واپس اندازد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع و ملّت برون تازد . آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد ، و در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد . در گفتن ، بسیار گفتار ، و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنى است خود را بر دیگرى پیش دارد ، و آنچه را ماندنى است آسان شمارد . غنیمت را غرامت پندارد و غرامت را غنیمت انگارد . از مرگ بیم دارد و فرصت را وامى‏گذارد . گناه جز خود را بزرگ مى‏انگارد و بیشتر از آن را که خود کرده ، خرد به حساب مى‏آرد ، و از طاعت خود آن را بسیار مى‏داند که مانندش را از جز خود ناچیز مى‏پندارد . پس او بر مردم طعنه زند و با خود کار به ریا و خیانت کند با توانگران به بازى نشستن را دوست‏تر دارد تا با مستمندان در یاد خدا پیوستن . به سود خود بر دیگرى حکم کند و براى دیگرى به زیان خود رأى ندهد ، و دیگران را راه نماید و خود را گمراه نماید . پس فرمان او را مى‏برند و او نافرمانى مى‏کند . و حق خود را به کمال مى‏ستاند و حق دیگرى را به کمال نمى‏دهد . از مردم مى‏ترسد ، نه در راه طاعت خدا و از خدا نمى‏ترسد در راه طاعت بنده‏ها . [ و اگر در این کتاب جز این گفتار نبود ، براى اندرز بجا و حکمت رسا ، و بینایى بیننده و پند دادن نگرنده اندیشنده بس مى‏نمود . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----80682---
بازدید امروز: ----8-----
بازدید دیروز: ----12-----
تو آخر منو می کُشیا

 

نویسنده: فاطمه ماندگار
شنبه 86/2/29 ساعت 10:59 صبح


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
دوشنبه 86/2/24 ساعت 10:22 صبح

 

شیطان گفت :

چون کار تمام شود

همانا خداوند به شما وعده ی حق داد.

و من هم به شما وعده  دادم و خلاف آن عمل کردم

مرا بر شما هیچ تسلطی نبود جز این که شما را دعوت کردم

 و شما مرا پاسخ دادید پس مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید

 نه من فریادرس شمایم ونه شما فریادرس من من به این که شما مرا شریک

 می گرفتید،از قبل کافر بودم. همانا ستم کاران را عذاب دردناک است .

 آیا می دانی چرا خداوند شیطان را از درگاه خود راند و برای همیشه او را طرد کرد ؟

 چون فرمان خدا را برای سجده ی بر انسان اطاعت نکرد.

اما بی وفایی برخی آدمیان را بنگر که از خدا رو می گردانند و حلقه ی بندگی شیطان به گردن می آویزند!

رسول خدا (ص) می فرماید : خداوند به چنین انسان هایی خطاب می کند :

من به خاطر تو شیطان را طرد کردم؛ امّا تو او را دوست خود گرفتی و به اطاعت او درآمدی؟!

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
دوشنبه 86/2/24 ساعت 10:16 صبح

            

                      

خدای بزرگ می فرماید:

ای فرزند آدم!

ملائکه من شب و روز مواظب تو هستند ،آنچه را می گویی

 و انجام می دهی ،کم یا زیاد، همه را می نویسند.

آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت می دهد و زمین

بر آنچه روی آن انجا داده ای گواهی می دهد.   

خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل می کنی

 شهادت خواهند داد. خود نیز بر قلب و بر اعمال مخفی تو آگاهم   

       

                                    پس از خودت غافل مباش !

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
یکشنبه 86/2/9 ساعت 8:50 صبح

دخت موسی که بود سینه قم سینایش         شهر قم طور دل از تربت روح افزایش
بعد صدیقه کبری که بر او باد سلام                نه عجب خوان اگر فاطمه زهرایش
قبر زهرا که نهان از نظر خلق بود                   من به قم کرده ام ای مردم قم پیدایش

این شنیدی دری از قم به جنان باز شود؟         چه نیازی به جنان آنکه به قم شد جایش؟
قم بهشت است بهشت است بهشت است بهشت      چار گلدسته او چار گل رعنایش


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
پنج شنبه 86/2/6 ساعت 9:55 صبح

یا ابا صالح المهدی عیدتان مبارک

یامهدی

عید بر همگان مبارک


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
یکشنبه 86/2/2 ساعت 9:15 صبح

 

امروز دلم گرفته و نمی دانم چه بنویسم.

انگاردلم منتظر کسی است . یک نوع شورداره .

حوصله نداره ، نکنه امروز آقایم می خواهد بیاید،

نکنه امروز روز ظهورسبز اونه ، آره یک بوی خوشی پیچیده ،

وای به روزی که اون بخواهد بیاید و ما آماده نباشیم .

نکند اون بیاد وما نتوانیم ازاواستقبال کنیم.

 نکند اون بیاید و ماشرمنده اش بشویم؟

می دانی تازه مثل کی می شویم ، می شویم

 مانند قوم کوفه ،می شویم مانند مردم کوفه

که در برابر امام علی (علیه السلام)  ایستادند.

همان کسانی که اول عاشق حضرت بودند.

و هر روز مانند ما انتظار اون رامی کشیدند.

سال ها می گذرد ولی غم ها و هر روز مصائب

جدیدی قلب مهربانش سنگینی می کند.

عزیز زهرا که چشم هایش به درمانده تا ما از

 سفر گناه باز آییم و نگوییم او غایب است که

ما به سفر غفلت رفتگان از او غایبیم و از او

بی خبر .همه هزار و صد و اندی سال شروع

غیبتش دریک طرف و زمان ما یک طرف،

مصیبتی جدید بر او دارد و غم هایش را دوچندان

ساخته است. او دهها و صدها سال تنهای تنها زیسته

ولی زندگی او در زمان ما تنهاترین تنهایی را برای او رقم زده است.

او در اوج تنهایی به سرمی برد.

 زمان ما اوج تنهایی آن حضرت است؛

چراکه با پیروزی انقلاب بر سر کلاس آن حضرت نشسته ایم

و نمرات خوب و ممتاز شهیدان را دیده ایم ولی پس از آنان،

سرگرم کارهای خود شده ایم و گمان کرده ایم .

معلم عزیزمان در کلاس حاضر نیست .گفته ایم او غایب است

 و این را بهانه ای برای بازی های کودکانه خود در کلاس قرار دادهایم .

پس زمان ما که در این گوشه مدرسه بزرگ کره زمین ،

یعنی ایران کلاسی شکل گرفت و معلم بزرگمان

حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه ) با دست عنایتش

درس هایی را برتخته سیاه درج نمود اوج تنهایی آن حضرت است.

ولی با همه لطف و عنایت آن حضرت ما شیعیان را لایق برپایی

این کلاس دانسته اند دیگر غفلت از آن حضرت چرا؟

چرا هنوز پس از حدود چندین سال از برپایی این کلاس بسیاری

از آن حضرت غافلند و او را در زندگی خود دخیل نمی دانند

 و گمان می کنند هنوز خیلی مانده امام ظهور فرمایند. 

پس بیایید همه باهم نگذاریم گناه موجب بشه که یک دیواری

بین ما و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه ) حائل شود.

این حرفها عقده های هر جمعه ی من است.

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
جمعه 86/1/31 ساعت 8:54 صبح

 

خسته

خسته

ازاین همه تنهایی

خسته ازاین همه ترس

کاش می دانستی .

چه اندازه اتنظار تورا

می کشم .

کاش می توانستم حجابهای میانمان را بردارم.

کمکم کن تا این فاصله ها را بردارم.

همیشه به غروب نگاه می کنم .

وبه فکر توهستم.

که توبیایی!

تورامی خوانم که

شاید که بیایی

من خسته نمی شوم از انتظار تو

 من چشم به راهت هستم .

که شاید که همه جمعه بیای  

وقت است.

 که بیایی که بیایی!

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
جمعه 86/1/31 ساعت 8:47 صبح

 

نماز ونیایش ،ارتباط صمیمانه ای است میان انسان وخدا،میان

آفریده وآفریدگار ،نماز تسلی بخش وآرامش گر دلهای

مضطرب وخسته وبه ستوه آمده ومایۀ صفای باطن وروشنی

روان است .پیمان وانگیزۀ تحرّک وبسیج وآمادگی درحالتی

صمیمانه ودور ازرنگ وفریب است. برای نفی هرچه بدی و

زشتی است وتدارک هرچه نیکویی وزیبائئ برنامه ای است

برای بازیافتن وآگاه ساختن خویش و...کوته سخن ،رابطه ای و

استفاضه ای مداوم است باسرچشمه وپدید آورندۀهمه نیکی ها.

ویژگی های راه مستقیم :

*راه خدا واولیای خداست .

* راهی است که ازهرگونه خطا وانحراف دورمی باشد.

* راهی است که ترسیم کننده آن مرادوست داردونیازم می داند.

*راهی است که به بهشت منتهی می شود.

*راهی است که بافطرت سالم هماهنگ است.

*راهی است که اگر درآن راه بمیرم شهید محسوب می شوم.

*راهی است که ازعالم بالا وبالاتر ازعلم ماست .

*راهی است که انسان درآن دچارشک وپشیمانی نمی شود .

*راهی که ازهمۀراه ها صاف تر،نزدیک تروروشن تراست

وبالاخره راه مستقیم راه انبیاء، شهداء، صلحاوصدیقین است .

این ها نشانه های راه حق ومستقیم است که شناخت

مشکل ودقیق است است وحرکت وپایداری درآن نیاز امداد الهی دارد.

عید بر عاشقان مبارک باد

 

                                                                

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
جمعه 86/1/17 ساعت 9:21 صبح

فإن حزب الله هم الغالبون

سلام بر پیامبر اعظم(ص)

                               آنگاه که در حرا

        خلعت پیامبری بر جان مصطفی(ص)پوشاندند

                  عرشیان و فرشیان در هفت آسمان

           برابر عظمت اسوه ایمان به تعظیم نشسته

                             ما نیز با آنان همنواییم

        و سالروز بعثت نبی اکرم(ص) را جشن میگیریم.

              مبعث مبارکباد

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: فاطمه ماندگار
جمعه 86/1/17 ساعت 9:4 صبح

از خصوصیات مهم پیامبر اسلام و دیگر انبیاء الهى اصالت خانوادگى آنان است. هیچیک از انبیاء الهى از خاندانى بدنام و فاسد و هرزه برنخاسته اند و همگى آنها به خوشنامى و کرامت اشتهار داشتند، کما اینکه بعد از تولد حضرت عیسى مردم به حضرت مریم گفتند:

«یا اخت هارون ماکان ابوک امرأ سوء و ما کانت امک بغیا:

اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود  و مادرت نیز بدکاره نبود.»

این سیره مستمر انبیاء و خاندان آنان بوده است که همگى در بین مردم به پاکدامنى و کرامت نزاهت و خوشنامى مشهور بوده اند.

اما در ارتباط با توجیه این امر مى توان به دو نکته اشاره کرد:

نکته اول: مسأله نقش وراثت و اثرگذارى والدین بر فرزندان مى باشد که از امور غیر قابل انکار است. به دیگر سخن، ظرفى که نور مقدس انبیاء را در بر مى گیرد و محیط مادى رشد و نمو آنها را فراهم مى کند، قطعا نباید ظروفى ناپاک و آلوده باشد. در این زمینه امام على (ع) در مورد پیامبر اکرم(ص) مى فرمایند:

«اشهد ان محمدا عبده و سید عباده و کلما نسخ الله الخلق فرقتین جعله فى خیرهما، لم یسهم فیه عاهر و لاضرب فیه فاجر:

 گواهى مى دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده او و سرور مخلوقات است. هر زمان خدا انسانها را به دو بخش تقسیم کرد، نور وجود آن حضرت را در بهترین آن دو به ودیعه نهاد. در روند پیدایش او نه هیچ آلوده دامنى را سهمى است و نه هیچ هرزه اى را شرکتى.»

این کلام امام على(ع) اشاره به این مطلب دارد که همواره نور نبوى در سلسله اصلاب و ارحام طاهر از حضرت آدم تا حضرت عبدالله (پدر پیغمبر) انتقال یافته است. مرحوم شوشترى در بهج الصباغه به نقل از اعتقادات شیخ صدوق چنین مى آورد:«در رابطه با آباء و اجداد پیامیر (ص) اعتقاد ما بر آن است که همگى آنها از حضرت آدم تا پدر پیامبر مسلمان بوده اند.»

همچنین در روایتى از پیامبر اسلام منقول است که حضرتشان فرمودند:

«اخرجت من نکاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم(ع).»

یعنى هیچ یک از آباء و اجداد و امهات پیامبر اکرم(ص) در طول تاریخ از مردان و زنان بدکاره نبودند، بلکه کرامت و پاکدامنى آنا ن همواره در بین خلق معروف و مشهور بوده است. در همین رابطه در زیارت وارث خطاب به سیدالشهداء(ع) عرض مى کنیم: «اشهد انک کنت نورا فى الاصلاب الشامخة و الارام المطهرة  و لم تنجسک الجاهیة بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمات ثیابها.»

از کلام امام على(ع) نیز معلوم مى گردد که نیاکان پیامبر هم از حیث اعتقادات، از شرک و عقاید باطل مبرا بودند و هم از حیث پاکدامنى ، انسانهایى سالم و بدور از آلودگى هاى جنسى بودند.

و امانکته دوم در رابطه با لزو م شرافت نسب و اصالت خانوادگى انبیاء، مسأله اثرگذارى پیام انبیاء در بین انسانهاست، یعنى یکى از مسایل اثرگذار در تبلیغ انبیاء بر مردم، مسأله خو شنامى و پاکى و اصالت خاندان آنها مى باشد. زیرا سخن شخصى که از خانواده اى بدسابقه و بدنانم برخاسته است، عموما براى مورد پذیرش واقع شدن با مشکل مواجه مى گردد. لذا انبیاء الهى همگى بر خاسته از خانواده اى اصیل، مکرم و شرافتمند بوده اند. پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز مستثناى از این خصیصه نبودند. پیامبر از فرزندان «قصى و هاشم و عبدالمطلب» بوده و از شریف ترین عشیره عرب به شمار مى رفت به گونه اى که بسیارى از قبایل برترى آنان را بر خود پذیرفته بودند. و شاید همین اهمیت قریش و نزدیکان پیامبر نزد عربها زمینه آن بود که خداوند به پیامبر فرمان داد که ابتدا اقرباء و نز دیکان خود را اندرز کند. زیرا اگر آنان دعوت اسلام را مى پذیرفتند قبایل دیگر آسان تر به اسلام متمایل مى شدند.

حضرت على(ع) به برترى و برجسته بودن عشیره و نسب رسول اکرم(ص×) اشاره کرده و مى فرمایند:

«کان رسول الله(ص)...اکرمهم (الناس) عشیرة: عشیره و قبیله پیامبر گرامى ترین قبایل بود.»

و در جاى دیگر فرموده اند:

«اکرم خلق الله  حسبا: پیامبر در میان خلق خدا داراى گرامى ترین اصل و نسب بود.»

چنانچه از کتب تاریخ بر مى آید، قبیله قریش که پیامبر از میان آنها برخاست در میان عرب شرافت و عزتى خاص را دارا بوده و معمولا با عناوین آل الله، جیران الله و سکان حرم الله مشهور بوده اند و مردم همه آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول داشتند.

امام على (ع) در موارد متعدد دیگرى از نیاکان پیامبر گرامى اسلام سخن به میان آورده اند و در تمامى آن موارد بر طهارت و کرامت مولد پیامبر (ص) و دامانى که در آن بالیده اند، تاکید کرده اند. اکنون آنچه را درباره نیاکان و بنیاد پاک و مطهر آن بزرگوار، مولى(ع) گفته اند بااندکى توضیح و شرح مى آوریم:

«حتى افضت کرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد(ص) فاخرجه ممن افضل المعادن منبتا، ئو اعز الارومات

مغرسا ، من الشجرة التى صدع منها انبیائه، و انتجب منها امناءه... و شجرته خیرالشجر، نبتت فى حرم و سبقت فى کرم، لها فروع طوال، و ثمر لاینال...»

در این خطبه اما م (ع) پس از ذکر طهارت و کرامت و نز اهت اصلابت و ارحامى که سلسله انبیاء در آنها رشد کرده و بالیدند، مى فرماید:

«سرانجام کرامات الهى به حضرت پیامبر (ص) منتهى شد، پس او را از بهترین معدن و از ریشه دارترین و اصیل ترین خانواده ها برکشید، از درختى که انبیاء الهى از آن متفرع و امینان الهى از آن انتخاب شدند... درخت آن حضرت بهترین درختهاست که در حرم روئید و در کرامت بالید، درختى که داراى شاخه هاى بلند و سر به آسمان کشیده و میوه هاى دست نیافتنى مى باشد.»

در شرح عبارت «شجرته خیر الشجر...» اینگونه آورده اند که مراد از«شجره» حضرت ابراهیم یا هاشم و یا وجود خود حضرت پیامبر(ص) است و مراد از «حرم» مکه مى باشد و مراد از «فروع» ائمه و اهل بیت و ذریه آن حضرت هستند، و مراد از «ثمر» علوم و اخلاق آن حضرت و ائمه معصومین هستند که دست انسان از درک حقیقت آنها کوتاه مى باشد، و هر کس نمى تواند ادعاى نیابت آن را داشته باشد و ظاهرا امام على(ع) در این جمله به غاصبین خلافت متعرض گردیده اند که در جریان سقیفه در جواب قریش که خود را شجره نبى مى پنداشتند، حضرت فرمودند: «احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة».

در این خطبه حضرت(ع) به اصل و نسب پاک و تبار مقدس پیامبر اکرم(ص) اشاره نموده اند .

حضرت على(ع) در خطبه دیگرى با عبارات و تعبیرات زیبا و رسا از طهارت و نزاهت اصلاب و ارحام و دامانى که رسول اکرم(ص) در آن بالیده اند و از بنیاد پاک آن بزرگوار سخن گفته چنین فرموده اند:

«اشهد ان محمدا عبده و رسوله المقر فى خیر مستقر، المتناسخ فى اکارم الاصلاب و مطهرات الارحام، المخرج       من اکرم المعادن محتدا و افضل المنابت منبتا من امنع ذورة و اعز الارومة من الشجرة التى صاغ الله منها انبیائه وانتجب منها امناءه الطیبة العود المعتدلة ،العمود الباسقة، الفروع الناضرة، الغصون الیانعة، الثمار الکریمة الحشاء، فى کرم غرست، فى حرم انبتت، و فیه تشعبت و اثمرت و عزت و امتنعت فسمت به و شمخت...:

شهادت مى دهم بر این که محمد(ص)بنده و رسول خداست، رسولى که اقامتگاه او بهترین جایگاه است و از کریمترین اصلاب و پاکترین ارحام خارج شده، از حیث اصالت، از گرامى ترین معدن برخاسته است و از حیث          بالیدن، در برترین رویشگاهها پرورش یافته است، او در منیع ترین بلندیها و دست نیافتنى ترین درختها ریشه دارد،      درختى که انبیاء الهى از آن متفرع گردیده و امینان پاک عود و راست قامت الهى ازآن برگزیده شده اند،درختى که شاخه هایش بلند و سر به آسمان کشیده و زیبا است و میوه هایش گرانمایه و به سر حد کمال رسیده اند. درختى که در کرامت کاشته شده و درحرم روییده و شاخه و میوه دارد.»

 

میلاد پیامبر اکرم(ص)

سرانجام پس از قرنها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ هدایتگر انسانها پا به عرصه و جود نهاد. برترین مخلوق خدا ظاهر شد، باران «رحمة للعالمین» باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فیضان کرد و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور نمود. در شهرى که شرافتش را از و لادت او دریافت کرد، چشم به جهان گشود :

«لا اقسم بهذا البلد ، و انت حل بهذا البلد:

اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.»

امام على(ع) در رابطه با مکان تولد پیامبر فرموده اند: «مولده بمکة»

مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که بواسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید:«و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»

تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان درآن، شرافت  یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.

ولادت رسول اکرم را در عام الفیل معادل سال 570 میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان 17  ربیع الاول بود .

امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را اینگونه توصیف مى کنند:«کریما میلاده» پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.

برنامه انبیاء تکریم انسانهاست. و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر -اکرم انبیاء- براى تتمیم کرامتها پا به عرصه وجود نهاده است، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.چ

با میلاد پیامبر(ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفتگانه رفت و آمد مى کرد وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید، و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم(ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.

حوادثى نیز در زمین رخ داد. از جمله آنها به لرزه درآمدن ایوان کسرى و فرو ریختن چهارده کنگره آن، خاموش شدن آتشکده فارس، خشک شدن دریاچه ساوه، سرنگون شدن بتها و اتفاقات دیگرى که در کتب تاریخ اسلام به تفصیل بیان شده است.

 

دوران کودکى تا بعثت پیامبر اکرم(ص)

ازآنجاییکه دوران کودکى، دوران شکل گیرى شخصیت، منش و خصوصیات اخلاقى و رفتارى هر فردى اسات،لذا کودک در این دوران نیاز به مراقبت ویژه و تربینت صحیح و سالم دارد.

انبیاء الهى نیز از این امر مستثنى نبوده و از آن جایى که اینان، بالاخص حضرت رسول اکرم(ص) در دستگاه خلقت براى اهداف بلندى خلقت یافته و قدم به عرصه وجود نهاده بودند، لذا تحت تربیت و مراقبت خاص الهى قرار داشته و توسط ملایکه و فرشتگان الهى مراقبت مى شدند. به این حقیقت در روایاتى تاکید شده است. امام محمد باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه «الا من ارتضى من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا» فرموده اند:

خداوند براى پیامبرانش فرشتگانى را مى گماشت تا اعمالشان را احصاء کرده و رسالتشان را به آنها ابلاغ کنند و در رابطه با پیامبر اسلام(ص) نیز خداوند فرشته اى بلند مرتبه را از هنگام از شیر گرفته شدن پیامبر به بعد بر او متوکل کرد تا او را به سوى خوبیها و فضایل اخلاقى رهنمون ساخته و از بدیها و رذایل اخلاقى باز دارد و بارها اتفاق مى افتاد که فرشنه مذکور در زمان جوانى و قبل از رسیدن به مقام رسالت، او را با کلام «السلام علیک یا محمد یا رسول الله» خطاب مى کرد و حضرت مى پنداشت که این صدا از سنگ و زمین برمى خیزد، لذا تفحص و تامل مى کرد و چیزى نمى دید.»

على (ع) نیز در این باره فرموده اند:

«لقد قرن الله به(ص) من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکة یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم           لیله و نهاره...

هنگامى که از شیر گرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا اینکه راههاى بزرگوارى را پیمود و خویهاى نیکوى جهان را فراهم نمود.»

و از ائمه معصومین علیهم السلام در تفسیر آیه «و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدرى ما الکتاب و لا الایمان» روایت شده است که فرموده اند: این روحى که خداوند در این آیه از آن نام مى برد، مخلوقى بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است که همراه پیامبر بوده و وى را راهنمایى نموده و راه صواب را نشانش مى داد و بعد از پیامبر نیز همراه ائمه معصومین بود.

و از آثار مراقبتهاى الهى این بود، که حضرت رسول از سنین آغازین حیاتش موحد بود و بدون محافظه کارى، دشمنى اش را با بتها اعلام مى نمود، از گوشت حیواناتى که در مقابل بتها و به نام بتها ذبح مى شد، تناول نمى کرد. مراقب رفتار و کردارش بود. هرگز با مردم مکه و بزمهاى شبانه و عیش و نوشهاى آنها میانه اى نداشت، مانند سایر کودکان به تفریح و لهو و لعب توجهى نمى نمود. آداب و رسوم خرافى که  میان اعراب جاهلى و به خصوص مردم مکه و قریش معمول بود، او را رنجور مى ساخت. لذا از آنها کنار مى گرفت و روى به خارج شهر مینهاد و در افکار عمیقى فرو مى رفت.

و لذا حضرت امیرالمؤمنین(ع) پیامبر اکرم(ص) را اینگونه توصیف مى کند:،

«خیر البریة طفلا و انجبها کهلا و اطهر المطهرین شیمة:

در کودکى شایسته ترین مخلوق و در سن کهولت نجیب ترین و کریمترین آنان بود، اخلاقش از همه پاکان،           پاکتربود.» به هر ترتیب واضح است، براى کسى که جهت اتمام مکارم اخلاق مبعوث شده است، لازم است خودش در مکارم اخلاق یکه آفاق باشد و لذا پیامبر اسلام در محاسن اخلاقى یگانه دوران بود، به طورى که دشمنان نیز به کمالات و محسنات اخلاقى وى معترف بودند.

پیامبر گرامى اسلام(ص) در دوران قبل از رسالت، به صداقت و امانت و عقل و فطانت معروف و مشهور بود، او را به نام«محمد امین» مى خواندند، به صداقت و امانتش اعتماد فراوان داشتند، در بسیارى از کارها به عقل او اتکامى کردند.

آرى، تاریخ پرافتخار حیات پیامبر اکرم از کودکى تا بعثت، سراسر بر پاکى نفس و طهارت باطن، آراستگى ظاهر و عزت و کرامت حضرتش گواهى مى دهد.

 

 


    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خدایا ..............
    اولین فرمان الهی
    شهادت بانوی دو عالم بر فرزند غائبش و تمام شیعیان آن حضرت تسلیت ب
    همه آرزویم اینست...
    نمی دانم...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •